چکیده:
این مقاله شیوهای را به تصویر میکشد که طی آن مطبوعات به یک صحنهء کلیدی در مبارزه مستمر بین محافظهکاران و اصلاحطلبان در جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدهاند. رئیس جمهور میانهرو،بحث مربوط به جامعه مدنی را که محتوای مطبوعات و کتابهای جدید را تشکیل میدهد، تشویق میکند.حال آن که نیروهای محافظهکار همچنان این قبیل بحثها را نهی و سانسور میکنند.مبارزهای تازه در یک رسانه قدیمی در ایران جریان دارد.
خلاصه ماشینی:
"اگر چه مطبوعات مستقل سلاح بزرگی بود که با مهارت مورد استفاده اصلاحطلبان و جنبشهای اجتماعی ایران قرار گرفت، ولی کنترل صدا و سیما همچنان یکی از مسائل عمده در مبارزه مستمر قدرت است چرا که نقش چشمگیری دارد و از لحاظ جغرافیایی و اجتماعی نیز مخاطبان بسیاری بدان دسترسی دارند.
توقیف روزنامه سلام در روز هفتم ژوئیه 9991 به خاطر انتشار یک یادداشت محرمانه نوشته شده توسط یک مأمور سابق وزارت اطلاعات همراه با تصویب مقدمات یا قانون مطبوعاتی جدید و محدودکنندهتر در مجلس بود که موجی از اعتراضات دانشجویی پدید آورد؛اعتراض عظیمی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی 9791 تا کنون بی سابقه بوده است.
طبق قانون قبلی،اعضای این هیأت عبارت بودند از یک قاضی منتخب از سوی رئیس قوه قضاییه،وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یا نمایندگان آنها،یک نماینده مجلس، یک نماینده ناشران روزنامه و یک استاد دانشگاه به عنوان نماینده وزارت علوم و آموزش عالی؛طبق قانون جدید دو عضو دیگر یعنی یک نفر از حوزه علمیه قم و یک نفر از سازمان تبلیغات اسلامی نیز به آنها افزوده شدهاند.
از یک طرف،این مقایسه به وضوح نشان میدهد که توقیف روزنامه سلام انگیزه سیاسی داشت و هدف از آن تضعیف مطبوعات طرفدار[آقای]خاتمی و جنبش اصلاحات بود(سمیعی،9991)، از طرف دیگر،میتوان گفت که این امر نشان دهنده وجود ابهام و سر در گمی شدید درباره مطالب مجاز برای انتشار و مشکلات مربوط به برداشت درست از حوزه مناطره عمومی در ایران در هر برهه از زمان است."