چکیده:
فردگرایی پدیده ای برآمده از لیبرالیسم و نظام سرمایه داری است؛ نظامی که بر پایه رقابت ایجاد شده است که در آن تنها دغدغه افراد، رفاه و آسایش، از طریق مصرف کالای بیشتر است. در مطالعات فرهنگی، مصرف تبدیل به موضوعی فرهنگی شده است که جنبه نمادین دارد، به طوری که فرد برای رفع نیاز خود دیگر مصرف نمی کند بلکه با مصرف کردن، میل به نمایش خود دارد و در حقیقت از این طریق هویت خویش را می سازد. از طرف دیگر کلیشه های جنسیتی مربوط به زنان و مردان در جامعه، افراد را به گونه ای متفاوت تعریف می کند، برای مثال زنان را افرادی ضعیف، وابسته، عاطفی و مردان را افرادی قوی، مستقل و جدی نشان می دهد. اما این کلیشه ها در پویانمایی ” باب اسفنجی“ در جهت تشدید فردگرایی تغییر کرده و صفات مختص به زنان و مردان جایشان عوض شده است. مقاله حاضر در صدد است به رابطه بین تغییر کلیشه های جنسیتی در این پویانمایی با لیبرالیسم فرهنگی و اقتصادی و به تبع آن فردگرایی و سرمایه داری بپردازد. بازنمایی تغییر کلیشه ها در این سریال، از وجود رابطه ای نزدیک بین این کلیشه ها و تفکر لیبرالیسم خبر می دهد. از آنجا که سرمایه سالاری از ارکان بلافصل لیبرالیسم است، در نتیجه مصرف گرایی و خودشیفتگی حاصل از آن، دلیل اصلی بازنمایی تغییر کلیشه های جنسیتی در این سریال خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
بازنمایی تغییر کلیشههای جنسیتی در پویانمایی باباسفنجی و رابطة آن با لیبرالیسم فرهنگی و اقتصادی نوشتة ابراهیم سلیمی کوچی 1 رضوان صادقی قهساره 2 چکیده فردگرایی پدیدهای برآمده از لیبرالیسم و نظام سرمایهداری است؛ نظامی که بر پایة رقابت ایجاد شده است که در آن تنها دغدغة افراد، رفاه و آسایش، از طریق مصرف کالای بیشتر است.
فرضیة ما بر این است که تغییر کلیشهها رابطهای تنگاتنگ با فردگرایی و بهتبع آن با سکولاریسم، آزادی و سودجویی دارند که همه از ارکان لیبرالیسم هستند، در متن مقاله خواهیم دید که تفکر لیبرالیسم در راستای اهداف سرمایهداری است و این دو از هم جدانشدنیاند و هدفی جز سودجویی ندارند و لیبرالها بهطور جدی مدافع آزادیها و بیبندوباریهای اخلاقی برای عموم جامعه هستند؛ چراکه چنین آزادیهایی، شخصیت مستقل انسانها را از بین برده و آنها را به موجوداتی مصرفگرا، بیاراده و ضعیف که دیگر خطری علیه سلطه سرمایهداران بهشمار نمیروند، تبدیل میکند.
» (حسینی و دشتی، 1391: 28) در مجموع طبق تحقیقات انجام شده مشخص میشود که کلیشههای جنسیتی مربوط به زنان اغلب منفیتر از مردان است و آنها چونان موجوداتی ضعیف بازنمایی میشوند و اینکه رابطة وجود کلیشهها صرفا با خانواده و موقعیت اجتماعی- اقتصادی افراد بیان شده، درواقع خانواده و پایگاههای اجتماعی و اقتصادی در ایجاد کلیشهها تأثیر بسزایی دارند، یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی رسانه است که به بازتولید کلیشهها در جامعه میپردازد و در نهادینهشدن تصویری خاص از زن و مرد تأثیر دارد.