چکیده:
رویداد 11 سپتامبر را میتوان یکی از نقاط عطف تاریخی محسوب داشت که در عصر رسانهای حاضر،مطالعهء پوشش خبری آن اهمیتی ویژه دارد. به دلیل ضعف رسانهای نشریات، پوشش خبری در روز اول عمدتا در حوزهء مفاهیم تلویزیونی قرار میگیرد.تصویر برخورد هواپیماها با برجها که بارها به نمایش در آمد نوعی استیصال و عدم توانایی در مخاطب ایجاد میکند.شاید به همین دلیل بوش چنین بر افغانستان میتازد تا عدم توانایی و استیصال ایجاد شده در ذهنیت امریکایی را که حاصل تماشای هواپیماهایی بود که بر نمادهای عظمت نظام سرمایهداری تاختند را به احساس قدرت تبدیل سازد.تصویر دشمن که حاصل تعامل بوش و رسانههای جمعی در ذهنیت اجتماعی امریکا بود، تصویری کهنه از اسلام محافظهکار مسلحانه محسوب میشد.اما بدون آن که صحبتی از اسلامی بودن تروریستها به طور نظاممند در میان باشد.(از آنها به عنوان اسلامگرا یاد شده است اما این کار شکل نظاممندی به خود نگرفت)این امر بعد از انگاره به وسیلهء«تصاویر»به نمایش در آمده از بن لادن و همکارانش و همین طور تظاهرات مسلمانان خاور میانه، 2Lدر ذهنیت اجتماعی غرب شکل گرفت. انگارهء بازنمایی شده از دشمن هیچ گاه نمیتواند متعادل باشد،اما حتی تعادلی ظاهری در رابطه با انعکاس تفکر مخالف درون نظام غالب بر غرب نیز رعایت نشد. دقیقا در رابطه با مباحث تعادل است که به دلیل جو خاص خاور میانه،شبکه تلویزیونی الجزیره یک شبه وجهه و اعتبار بالایی در اذهان عمومی اعراب یافت و به بنیانگذاران خود،قدرت سیاسی اعجابانگیزی در معادلات آیندهء خاور میانه اعطاء کرد.قدرت معتدل و محافظهکاری که در تضاد با جنبش اسلامی قرار دارد،اما به دلیل رعایت تعادل در نمایش همین جنبش،موقعیتی مناسب در افکار عمومی یافته است. رادیکالیسم ظاهری و رسانهای حسنی مبارکها برای استفاده از«شرایطی»است که موجبات رشد جنبش رادیکال اسلامی را باعث شده بود. مطالعهء فرآیند بحثهای طرح شده در طول این مدت نشان میدهد که همهء خبرهای این دوره با گفتمان نفرت نوشته شده بود که تروریسم و رویداد 11 سپتامبر را به افرادی با ظاهر اسلامی و مردمی در تظاهرات خشونتآلود علیه امریکا نسبت میداد.همین گفتمان،امکان قبول بمبارانهای افغانستان را در ذهنیت 3Lاجتماعی غرب امکانپذیر ساخت. رسانههای غربی بعد از حادثه 11 سپتامبر،به کدام گفتمان رسانهای روی آوردند؟چه تصویر و تصوری از این رویداد،پیامدها و عاملان آن ارائه کردند،چه کسانی را گناهکار قلمداد کردند و تا چه حد،گفتمان رسانهای آنها مبتنی بر یافتهها و شواهد عینی و غیر قابل انکار بود. غرض از آنچه در مقاله زیر میآید این نیست که یک قضاوت قالبی در مورد عملکرد رسانههای غربی در جریان رویداد 11 سپتامبر،صورت گیرد و یکسره بر آنچه رفت،رنگ سیاه نشانده شود،بلکه هدف کالبد شکافی علمی و واقعبینانه از گفتمان رسانههای غربی در ارتباط با این حادثه است. آنچه در این مقاله میخوانید خلاصه یک گزارش تحقیقی است به سفارش مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها و با استفاده از روش تحلیل گفتمان در پاییز امسال صورت گرفته و میکوشد به دستیابی به شناخت علمی و عینی در قبال این موضوع،یاری رساند.
خلاصه ماشینی:
"(از آنها به عنوان اسلامگرا یاد شده است اما این کار شکل نظاممندی به خود نگرفت)این امر بعد از انگاره به وسیلهء«تصاویر»به نمایش در آمده از بن لادن و همکارانش و همین طور تظاهرات مسلمانان خاور میانه، در ذهنیت اجتماعی غرب شکل گرفت.
سؤال اینجاست که اگر برای نشریات امریکا این امر به لیل عمق فاجعه قابل فهم باشد،آیا در نشریات اروپایی و رسانههای خبری بین المللی نیز سکوت محض مخالفان قابل درک است؟ از CNN به مثابه سازمانی تلویزیونی که«تا همین چند وقت پیش»ادعا داشت که یک سازمان واقعا بین المللی خبری است و به خبرنگاران خود دستور داده بود که از به کار بردن لغاتی چون«خارج»، «خبرهای خارجی»و«خبرهایی از خارج» به شدت خودداری کنند،انتظار میرفت که کمی«غیر میهنپرستانهتر»برخورد کند.
به کارگیری واژهء بنیادگرا در مورد یک نیروی سیاسی را دقیقا میتوان در راستای آماده کردن افکار عمومی در رابطه با عدم گفت و گو و مذاکره از یک سو و به کارگیری شیوههای فشار سیاسی یا جنگ به اصطلاح سرد از سوی دیگر درک کرد که این میتواند در یک نهایت به فشارهای نظامی همچون بمبارانهای مقطعی برای مجبور کردن بازیگر سیاسی به انجام خواستههای مورد نظر نیز بینجامد.
برای تحلیل فرایند تکاملی پوشش میتوان تک تک گزارشهای خبری را بررسی کرد ولی به دلیل کمبود وقت تنها به بررسی سرمقالههای نشریات عمده امریکایی و مسیر تکاملی این مباحث جهت خلاصه کردن آن به یک متن فراگیر،به یک نتیجهگیری کلی بسنده میشود."