خلاصه ماشینی:
"از جمله،اینکه آیا فناوری و دیگر جنبههای ماده و طبیعت میتوانند تعیینکننده صورتهای خاص ارتباط در درون جامعه و تاریخ باشند؟ یکی دیگر از مسائل همیشگی و تکراری آن است که آیا میتوان الگوهای تبیینی علوم طبیعی را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در حوزه مطالعات اجتماعی و فرهنگی به کار برد؟فعالان رسانهها،قانونگذاران، و عموم مردم،مقاصد و علائق خود را وارد ارتباطات رسانهای میکنند.
ازاینرو،این پرسش همچنان مطرح بود که آیا پژوهشهای موردی وکیفی،ارزش تشریحی خاص خود را ندارند؟برای شرح اختلافهای انضمامی و واقعی و برای ترسیم دورنمای همگرایی،ضروری است که مراحل و درجات مختلف تحلیل که در هر دو روش کمی و کیفی مشترک است،از همدیگر جدا شوند.
با آنکه در قضیه اول یک واقعیت گمراهکننده از جهان تجربی خوانندگان رمانهای عاشقانه ثبت شده است(گمراهکننده به این خاطر که نوع ادبی رمان عاشقانه بیشتر به توصیف زنان در نقشهای وابسته میپردازد)،قضیه دوم،این مفهوم یا قانون را مطرح میکند که متون،منابعی برای زندگی روزمره هستند.
درحالیکه بسیاری و شاید بیشتر طرحهای پژوهشی بخشها و جنبههایی از استقراء و قیاس و همچنین استنباط را لحاظ کرده و به کار میگیرند،دوگونه مختلف تشخیص داده شده است:استنتاج فرضی-قیاسی در ترکیب با انواع تحلیل دادهها ترکیبی و استنتاج استنباطی-تکراری که از گفتارهای کیفی و دیگر تحلیل دادهها استفاده میکند.
اما با سنتهای کمی و کیفی علاوه بر ائتلاف نیروهای تجربی و تحلیلی خود در یک چارچوب نظری مشترک، امکانات بیشتری برای اتحاد و لحاظ شدن به عنوان عناصر سازنده حوزههای میان رشتهای همچون مطالعات رسانهها دارند."