خلاصه ماشینی:
"با توجه درآمدهای ثابت و خالص در ساختههای ارزشی رسانهها،آنها بیشتر در جستوجوی موضوعهایی هستند که برای آنها درآمدهای مالی بیشتری به همراه داشته باشد که به عنوان مثال در تلویزیون میتوان به تولید سریالهای خانگی پرمخاطب و همچنین پخش برنامههای با کیفیت در کانالهای تجاری مختلف اشاره کرد (Windowing) این مزایای متفاوت را میتوان یا به وسیله اقناع محتوایی گروههای هدف کسب کرد Versioning و یا با هویتبندی کالاهای رسانهای (Brandweiner,2000;Hess/Schulze,2003) .
این مسئلهای است که در بنگاههای رسانهای بزرگ نیز قابل مشاهده است(مثلا در طرحریزی،تولید و یا در بخشهای مختلف رسانهای) (Schumann/hess,2005) بنگاههای رسانهای بزرگ در سالهای گذشته با پیاده کردن راهبردهای هماهنگ و با رعایت دستور العملهای خاص و استفاده مداوم از مفاهیم ارزشی در بین رسانههای منطقهای و تولیدات رسانهای،توانستند به یک مفهوم راهبردی تبلیغاتی توسعه یافته دست یابند.
مدیریت بین رسانهای که در برگیرنده،طرحهای یکپارچه،به اجرا درآوردن و هدایت آن در زمینههای تجاری رسانهای است،و این هدف را دنبال میکند که در بازارهای قابل دسترس و در روابط بین مشتریان مورد استفاده قرار گیرند مثلا راهبرد مدیریت بین رسانهای (Cross-Media Mananegment) که خواستار هماهنگی و یا حتی تمرکزگرایی در استرتژی بهرهبرداری تجاری از رسانهها برای تولیدات متفاوت است و همچنین خواستار ارائهء پیشنهادی تازه در زمینهء آگهی تجاری در بازار تبلیغات است.
باوجوداین چشمانداز آیندهء بخش اقتصاد رسانهها کاملا نامعلوم است و این سؤال پیش میآید که آیا موضوعات رسانهای در آینده بهطور مجزا افزایش تجاری مؤثر و متمایز را نشان خواهد داد(در کارکردهای ارتباطات راه دور)و آیا بخش اقتصاد رسانهها میتواند نقش هدایتی در همگرایی با بازار-زمان (Time markt) ایفاء کند؟ مدیریت حرفهی رسانهها،بدون در نظر گرفتن قدرت بالای تبلیغات در اقتصاد رسانهها غیرممکن است."