چکیده:
جهان،امروز بر قله یکی از نادرترین مقاطع تاریخ ایستاده است. مقطعی که به قول«مانوئل کاستلز»وجه مشخصه آن دگرگونی فرهنگ مادی ما به وسیله آثار یک پارادیم تکنولوژیک جدید است که بر محور تکنولوژیهای اطلاعاتی،سازمان یافته است.ظهور و گسترش نظام چند رسانهای،بارزترین نمود و نماد عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتی است به نحوی که همه عرصههای زندگی را دگرگون ساخته است.بدینترتیب میتوان درک کرد که رسانههای همگانی تحت تأثیر تحولات مربوط به انقلاب اطلاعات و ظهور جامعه اطلاعاتی،در آستانه یک دگردیسی بزرگ و تعیینکنندهاند.این رسانهها اگر نتوانند خود را با مقتضیات و شرایط جدید،سازگار کنند قطعا با تهدیدی ویرانکننده روبرو خواهند شد. مقاله حاضر در پی تبیین این فرایند یعنی ارزیابی تحول نقشها و کارکردهای رسانههای همگانی در تعامل با نظام چند رسانهای است.تحلیل این مقاله بر این فرض استوار است که رسانههای همگانی در رقابت وچالش با شبکههای نوین ارتباطی،نه راه حذف راخواهد پیمود و نه مسیر ادغام را.گزینه«تعامل» شاید مناسبترین گزینه برای ادامه حیات و در عینحال ایفای نقشهای اختصاصی توسط رسانههای همگانی است. سؤال این است؛اگر فراگیری و جامعیت،تمرکززدایی،چندجانبه گرایی(تعامل)،انعطاف پذیری، فردگرایی،پیچیدگی و شبکهسازی را از ویژگیها و کیفیتهای تعیینکننده فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات بدانیم،رسانههای همگانی چگونه در بازار رسانهای جدید،جای خود را خواهند یافت.شاید بتوان پاسخی دو وجهی به این پرسش داد؛از یکسو رسانههای همگانی تحولات کارکردی جدیدی را تجربه خواهند کرد که تعامل با مخاطب و نزدیکی هرچه بیشتر به او برای پاسخگویی به نیازهای گروههای کوچک و حتی افراد،تنوع بیشازپیش محتوا،برخورداری از غنا و تعدد منابع، باز شدن قلمروهای قابل نفوذ برای کسب،جمعآوری و انتشار اطلاعات، 2L استفاده از سبکها و شیوههای غیر رسمیتر و جذابتر،از آن جمله است.از جانب دیگر هم رسانههای همگانی و هم چندرسانهایها،هر کدام عرصهها و حوزههای خالی و برون افتادهای برای حضور و نفوذ دارند که باید آنها را پر کنند.پوشش دادن مخاطبان عمومی یا انعکاس و پاسخگویی به نیازها و علایق همه کسانی که نه تنها امروز بلکه تا آینده قابل پیشبینی هم امکان و فرصت دسترسی به ارتباطات کامپیوتری و شبکهای را ندارند از مهمترین عرصههای انحصاری رسانههای همگانی است.زیرا به قول کاستلز،«ارتباطات کامپیوتری یک رسانه ارتباط عمومی نیست و برخلاف تلویزیون و سایر رسانههای همگانی،اکثریت بزرگی از انسانها برای مدتی طولانی ازآن محروم خواهند بود.» در واقع همانطور که کاستلز میگوید ارتباطات کامپیوتری،رسانه ارتباطی تحصیل کردهترین و مرفهترین بخش جمعیت در تحصیل کردهترین و مرفهترین کشورها خواهد بود.در عین حال ارتباطات کامپیوتری با امکان پاسخگویی به نیازهای تکتک مخاطبان،تعامل با آنها و بالا بردن حق انتخاب،مهمترین تحول را در عرصههای فرهنگ،سرگرمی،اطلاعات و آموزش،به وجود آورده و نوعی تحرک فردی و اجتماعی جدید را دامن زده است،در این شبکه ارتباطی، روزبهروز بر شمار مخاطبان فعال افزوده و از تعداد مخاطبات منفعل کاسته میشود. و بالاخره،نویسنده معتقد است که در جامعه اطلاعاتی،هیچ رسانهای اعم از نوشتاری،دیداری و شنیداری حتی در قیاس با شبکههای ارتباطی کامپیوتری،«رسانه سنتی»نیست. تکنولوژیهای نوین اطلاعات،محتوا، رفتار و ریختشناسی رسانههای همگانی را نیز تغییر دادهاند و بیشتر، عرصه تعامل و برهم افزایی را گشودهاند تا تنازع و تقابل را.زیرا همانگونه که کاستلز میگوید«ظهور سیستم چند رسانهای به معنای پایان جدایی و تمایز میان رسانههای شنیداری،دیداری و چاپی،فرهنگ عامیانه و فرهنگ فرهیختگان،سرگرمی و اطلاعات، 3L آموزش و اغواست.»
خلاصه ماشینی:
"این دیدگاه که میتوان آن را دیدگاه تعاملی رسانهها نامید،معتقد است به دلیل فراگیری،تنوع و انعطافپذیری رسانههای جدید،کل تجربه گذشته،حال و آینده آدمی در یک متن چندرسانهای قابل جذب است و به همین دلیل قدرت نمادین فرستندهای سنتی پیام و اطلاعات،به نحو چشمگیری کاهش مییابد،اما در عینحال ظهور سیستم چندرسانهای یا روزنامهنگاری الکترونیک را به معنای جدایی و تمایز میان رسانههای شنیداری،دیداری،چاپی، فرهنگ عامیانه و فرهنگ فرهیختگان، سرگرمی و اطلاعات،آموزش و اغوا تلقی نمیکند.
اما از دیدگاه انتقادی،سؤال اساسی این است که در جامعه اطلاعاتی«چه نوع اطلاعاتی افزایش یافته است؟چه کسی،چه نوع اطلاعاتی را برای چه منظورهایی و با چه نتایجی به وجود آورده است؟»7آیا به قول ژان بودریار فیلسوف فرانسوی«اکنون اطلاعات،افزون و افزوتر و معنای آن کم و کمتر شده است؟»8آیا نباید با هربرت شیلر محقق آمریکایی و دیوید هاروی،در زمینه تمایز میان مقوله اطلاعات،و مقاصدی که این اطلاعات در بردارند،هم صدا شد؟آیا تحت تأثیر سازوکار بازار، بخشهای ثروتمندتر جامعه به صورت خاص به اطلاعات کیفیتر دسترسی ندارند و آیا آنها ازاین طریق،قدرت و سلطه خود را استحکام نمیبخشند؟ البته طرح این قبیل سؤالها به معنای نفی ارزشهای مثبت جامعه اطلاعاتی و امکاناتی که رسانههای شبکهای برای دسترسی و انتخاب اطلاعات و تعامل میان فرستنده و گیرنده پیام-که به راحتی میتوانند جایشان را عوض کنند-فراهم میکنند،نیست،اما نمیتوان از تأکید بر ضرورت مطالعه و بررسی معنانی اطلاعات و برداشت مبتنی بر عقل سلیم از اطلاعات،صرفنظر کرد."