خلاصه ماشینی:
"رسانهها در ایران از همین جهت بیشتر به صورت«بلندگو،تقویتکننده و گسترندهء» پیامهای حکومتی به مردم عمل میکنند و کمتر بیانگر تقاضاهای نظام سیاسی در کنار تقاضاهای نهادهای مدنی و افراد هستند.
نخبگان این اقشار نیز در رسانههای همگانی و واسطههای خوبی برای انتقال پیام هستند و رسانهای که گروه عظیمی از آنها را به دلیل حساسیتها یا تمایلات خویش از حیطهء کار خارج میکند در انتقال پیام با دشواری مواجه میشود.
تبلیغات سیاسی و اجتماعی از جهت توجه به تأثیر عملی و ارتباط گسترده با تودهها، متوجه تقلیل واقعیتها و حتی مسایل علمی پیچیده به سادهترین،کلیترین و جامعترین شکل آن(برحسب مورد)هستند ولی آموزش، دغدغهء پیچیدگی دارد و با فرض تلاش برای ساده کردن روشهای آموزشی(و نه ساده کردن واقعیت)،ابهام و پیچیدگی را لحاظ نمیکند.
البته در این سطح نیز تأثیر تحولی آنها محدود است چراکه کمتر میتوانند ترکیب گروهها را دگرگون سازند یا نقشهای تازهای برای افراد در گروهها ایجاد کنند.
اینکه نظام چه الگوی خاصی را برای تأثیر این رسانهها و نقش آنها در نظر گرفته باشد (سیاستها و راهبردهایی که عموما از طریق دولتها اعمال میشود)؛به عنوان نمونه اینکه دولت واسطهء میانی جامعه و رسانهها قرار گیرد،یا اینکه نقش بازتولید به رسانهها محول شود و نه تولید فرهنگی یا تولید فرهنگی مستقل و نه عرضهء کالاهای تولید شده در بخشهای دیگر مدنظر باشد.
اینچنین رسانهای در شرایط بحرانی،اصولا از گردونه (به تصویر صفحه مراجعه شود) *تحولات بزرگ اجتماعی مثل انقلابها و جنبشهای اجتماعی میتوانند تعریف دوبارهای از رسانههای همگانی به دست دهند یا تغییر زیادی در نقش آنها ایجاد کنند."