چکیده:
در این مقاله سعی بر آن است تا با بهرهگیری از رویکرد تحلیلی نشانهمعناشناسی ادبیات، به بررسی نحوة حضورکنشگران و نوع بودش آنها در جریان شکلگیری معنا بپردازیم. در این مطالعه، به بررسی داستان «داشآکل» از صادق هدایت خواهیم پرداخت. این داستان، حول محور شخصیت کانونی داشآکل و کنشهای او در محیط پیرامونش شکل میگیرد. درواقع، کنشگر درطول داستان دچار بحرانهایی میشود که ناگزیر به ترک وضعیت قبلی یا بهعبارتدیگر، نفی آن وضعیت برای رسیدن به موقعیتی جدید میگردد. هدف اصلی از نگارش این مقاله، بررسی روند حضور و حرکت کنشگران اصلی داستان داشآکل براساس نظریة نشانهمعناشناسی بودشی است. در این نظریه، کنشگر بهدلیل احساس خلا در زندگی با خروج از دازاین (اینبودگی)، وضعیت موجود را نفی میکند و درنتیجه، این نفی بهسوی نوعی وضعیت ایجابی پیش میرود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی کارکرد بودشی نفی و ایجاب در گفتمان داشآکل با هدف تبیین شرایط تولید معنا و عبور از بحران حضور است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه نفی و ایجاب بهعنوان دو عنصر مهم گفتمانی در شکلگیری فرایند بودشی گفتمان اثرگذار هستند؟
خلاصه ماشینی:
"4. بررسی مفهوم اضطراب 1 نزد داشآکل درابتدا یک سؤال مطرح میشود که اضطراب چیست و در تحلیل نشانهمعناشناسی بودشی چه جایگاهی بهخود اختصاصمیدهد؟ تاراستی مفهوم اضطراب را بهعنوان عنصری عمومی در فرهنگ آلمان میپندارد و درمورد ارائة تعریفی از این واژه و ارتباطش تاراستی واژة"anxiety"را برای نشاندادن واژة "angst" که توسط Kierkegaard وHeidegger بهکار برده شده است، استفاده میکند و در زبان فرانسه برگردان این واژه، "angoisse" است.
درواقع، میتوان گفت وقتیکه بحث بر سر نفی افعال مؤثر است، اضطراب نزد کنشگر شکل میگیرد؛ بهعنوان مثال، آنچه که مربوط به اضطراب هدایتشده بهسوی آینده است، عمومیترین حالت، وضعیت کنشگر است که میداند باید کاری را انجام دهد و میداند که این کار ضروری است؛ اما قادر به انجام آن نیست.
در این مرحله، کاکارستم بهعنوان کنشگری مجازی یا ابتدایی تلاش میکند که خود را به کنشگری جاری تغییر دهد؛ یعنی، بهظاهر میخواهد نشان دهد که توانایی انجام این کار را دارد که وارد مبارزه شود و پیروزی را از آن خود کند؛ بنابراین، کنشگر میخواهد؛ اما نمیتواند یا اینکه نمیداند چگونه باید بر ابژة ارزشی دست پیدا کند؛ پس، باوجود همة تلاشهایی که درراستای تغییر وضعیت خود انجام میدهد، کماکان در وضعیت مجازی یا ابتدایی باقی میماند.
لازم است ذکر شودداشآکل در بطن ماجرای عشقش و ازدستدادن هدفش دچار ضعف شده بود و میتوان از این قضیه برداشت کرد داشآکلی که در ابتدای داستان حرف اول را میزد و همة مردم شهر از او حساب میبردند، با داشآکلی که مأیوس و شکستخورده از عشقش دوباره در جدال با کاکارستم ظاهر میشود، بسیار فرق کرده است؛ یعنی کاکارستم در این مرحله میتواند این امید را داشته باشد که بتواند خود را از وضعیت مجازی اولیه تغییر دهد و جایگزین داشآکل شود."